قافله شب
نویسنده : منصوری::
85/2/20:: 8:42 صبح
جمعیتی گرد آمده بودند. هر هفته این غائله بر پا میشد. گویا جمعه بازار است. هر گاه قافله ای از راه دور و داراز میآمد مردم برای خرید اجناس ارزان بر یک دیگر پیشی میگرفتند. شتاب برای خرید ارزان تر و جنس بهتر و یا ترس از تمام شدن اجناس و کالاهای بازرگانان مرد و زن نمیشناخت. همه میشتافتند و پیامبر را برای خرید رها میکردند و نماز را وا میگذاشتند که خداوند در سوره جمعه از این کار باز میدارد، ولی این زمان نه زمانه پیامبر است و نه این جا مدینه و نه بازاری و نه کاروانی. پس این مردان و زنان برای چه چیزی گرده آمده اند و این اندازه شتاب میورزند؟
مردان و زنان، سیاه و سپید، عرب و عجم، زاد و برده گرده آمده اند تا از بیتالمال مسلمانان حقشان را بستانند. هر کدام سرانه خود را میخواست. نوبت به زنی از موالی و عجم رسید سرانه خود را از دست امیرمنان (ع) گرفت. سپس نوبت به مردی عرب تبار قریش رسید. وقتی سرانه خود را از بیتالمال گرفت، اعتراض کرد که چرا مرا تحقیر کردی و حقم را ادا نکردی؟
آیا مرا با این زن عجم و ایرانی که از موالی است یکسان قرار میدهی ؟ من از سابقین در اسلام هستم که با شمشیر در دفاع از اسلام جنگیدم و زخمها خوردم و آسیبها دیدم. با چون منی این گونه معامله میکنی؟
حضرت نگاهی به وی انداخت و فرمود:
در سرانه بیت المال همه حق خود را میگیرند و هیچ کس را بر کس دیگری تقدیمینیست و حق بیشتری ندارد. فرقی بین عرب و عجم نیست. مگر برای رضای خدا شمشیر زدی اجر و مزدت در نزد خداوند محفوظ است. از بیتالمال به تو تعلق نمیگیرد.
مرد با عصبانیت و تنفر از آن جا دور شد، در حالی که کینه و بغض عدل علوی را در دل داشت.
در این زمانه ما در سفرهای رییس جمهور از بیتالمال بذل و بخششهایی میشود. به نظر میرسد روش و شیوه این پرداخت نادرست باشد. ما چرا باید چون معاویه و خلفای اموی و عباسی و مانند شیوه و روش ایشان بذل و بخشش کنیم. هر چند که این حق برای سران محفوظ است که بذل و نثار داشته باشند. هر چند که این سران محفوظ است ولی بسیارند که یا یا ناتوان از نامهنگاری و... هستند و یا به خاطر تعفف و عزت نفس و کرامت به چنین روشی دست نمیزنند. در حالی که بانکها و نظام مشخص و معتبری وجود دارد، آیا نمیتوان در توزیع عادلانه بیتالمال و ثروت عمومی شیوه بهتری پیش گرفت تا همگان از این نثار و بذل و بخشش بهره ببرند؟
میتوان برای بهره همگان از سرانه بیتالمال از طریق بانکها اقدام کر، چنان که در مساله سهام عدالت این اقدامات عملیاتی شده و یا میشود. این گونه است که همه ثروت و بیتالمال به دست همگان بدون هیچ خواری و مذلت و تبانی و... میرسد
به نظر میرسد که قافله شب که دزدان بیتالمال بودهاند، رفته باشد و سپیده عدالت علوی از دور دست در حال طلوع باشد. این فجر با شکوه را انتظار میکشیم تا صبح ظفر مومنان و آغاز خفت و نابودی ظالمان قاسطین باشد.
---------------------------------------------------
صداقت
نویسنده : منصوری::
85/2/17:: 5:30 عصر
معصوم (درود خدا بر او باد) اصلا اهل غیله و فریب و نیرنگ نیست. این را میتوان در سیره همه پیامبران و امامان و اولیای خدایی یافت. به این معنا که هدف هر چند بلند و عالی و خدایی و مردمیاست ولی در راه رسیدن به این اهداف هرگز راه فریب را در پیش نمیگیرند. آیات زیادی از قرآن در وصف آنان از واژه صدق و صادق و صدیق استفاده کرده است و شماری دیگری از آیات دستور میدهد که باید در رفتار و گفتار شفاف و روشن باشند و اطلاع رسانی شفاف را به عنوان یک اصل مراعات نمایند.
اینها همه نشان دهنده آن است که در سیره معصوم ، صداقت اصل اساسی در همه امور است. اصولا معصوم نمیتوان بدون صداقت به اهداف عالی خود برسد. آنان که مامورند تا اخلاق کامل را زنده کنند و به تمام و کامل آن را عمل کنند هرگز نمیتوانند از مهم ترین مساله اخلاقی غافل باشند. شگفت آن که پیامبر میفرماید که من برای تکمیل و تمامیت کرامتهای اخلاق برانگیخته شده ام. نمیفرماید که آمدهام تا به گوش شما مکارم اخلاقی را برسانم. بلکه آمدهام تا نشان بدهم و کامل و تمام کنم. پس اول خودش مجسمه مکارم اخلاقی میشود. چون معتقد است که اگر بخواهیم کسی را به چیز نیکو و پسندیده ای بخوانیم این کار را باید با عمل و در عمل نشان دهیم و اگر میخواهیم از چیزی ناپسند و زیانبار بازداریم باید خود پیش از این گرفتار آن نشده باشیم. میگویندزنی دست فرزندش را گرفت و نزد پیامبر آورد و گفت: این کودک را از خوردن رطب و خرمای تازه پرهیز ده، چون رطب برایش زیانبار است. این کودک سخن شما را میپذیرد. حضرت به این زن گفت: برو زمانی دیگر او را نزدم بیاور. زن رفت و زمانی دیگر فرزند را نزد ایشان آورد و آن بزرگوار وی را از خوردن رطب بازداشت. گفتند: همین فرمان را پیش از این میدادی؟! آن حضرت فرمود: خودم پیش از این رطب خورده بودم چگونه در همان زمان میتوانستم وی را از خوردن رطب بازدارم. به قول معروف رطب خورده کی منع رطب بتوان کرد؟
قرآن پیامبر را اهل غیله و نیرنگ نمیداند. این سیره در همه معصومان (ع) نهادینه شده بود. به امیر مومنان(ع) گفتند: تو چرا مانند معاویه رفتار و عمل نمیکنی؟ از روش و سیره و سبکش استفاده کن.
آن حضرت میفرماید: به خدا سوگند معاویه از من زیرکتر نیست. معاویه نیرنگ میکند و فسق و فجور میورزد. اگر نیرنگ در نزد خداوند زشت نبود من از همه نیرنگبازتر بودم (همان چیزی که شما آن را زیرکی مینامید. در حالی که آن زیرکی نیست و نیرنگ است). من چگونه نیرنگ به کار برم در حالی که میدانم در هر نیرنگی فسق و فجوری است و برای هر نیرنگبازی در روز قیامت پرچمی است که با آن محشور میشود.(نهج البلاغه، صبحی صالح ، خطبه 200)
سبک و سیره پیامبران صداقت است و راستی، نه دروغ و نیرنگ و فسق و فجور. آنان برای رسیدن به حق و عدالت و دیگر مکارم اخلاقی و انسانی نیرنگ نمیورزند بلکه در همه حال اصل صداقت و درستی را رعایت میکنند. ما تا چه اندازه این گونه هستیم. آیا واقعا شیعه و پیرو ایشان هستیم و از آنان در این مساله اطاعت و پیروی میکنیم یا نه؟ الانسان علی نفسه بصیره و لو القی معاذیره؛ هر انسانی بر خودش آگاه و بصیرت کاملی دارد هرچند بخواهد با آوردن عذر و بهانههای واهی خودش را برهاند و بهانه تراشی کند و مردم فریبی نماید. به هر حال بهشت را به بهای صداقت دهند نه به بهانه.
---------------------------------------------------
کار پاکان
نویسنده : منصوری::
85/2/16:: 6:17 عصر
گفتیم سیره، روش، سبک و نوع رفتار معصومان را میخواهیم در این جا بیاوریم تا الگو ، نمونه و سرمشقی برای رفتار عملی ما باشد. یعنی میخواهیم بدانیم که پیامبر با توجه به وظایفی که داشت چه روش و سبک رفتاری را پیش گرفت که این گونه در زندگی فردی و اجتماعی اش موفق بوده است.
ما به جهت این که زندگی معصومان ما حدود دویست و شصت سال طول کشید، از یک فرهنگ غنی رفتاری برخوداریم که میتوانیم بر پایه آن هر گاه در شرایطی خاصی قرار گرفته ایم به آن مراجعه کرده و سرمشق بگیریم.
برخی این اعتراض را داشته و دارند که ما کجا و معصوم کجا؟ اگر پیامبر (ص) و یا علی (ع) این چنین بودند اصلا به گروه خونی ما میخورد تا آن گونه باشیم. گروه خونی ما با گروه خونی آنها یک دنیا میانش توفیر است. آسمانی را به خاکی چه؟ آن که در ازل نور بوده و از نور سرشته شده با من خاکی که با گل لجن و بدبو ساخته و آیمخته شده ام. کوزه ما گنجایش ندارد و یا آن که کار پاکان را قیاس از خود مگیر.
حق هم داریم چون این گونه آنان را برای ما شناسانده اند. میان فرشته و انسان چه همسان است تا رفتار و کردار ایشان را سرمشق قرار دهیم؟ اشتباه از گویندگان و معرفی کنندگان ایشان است. یکی از اشکالهای اساسی به پیامبر این بود که شما چگونه با آسمان ارتباط پیدا میکنید؟ این اشکال از این جهت بود که هیچ گونه تناسب و هم ترازی میان زمین و آسمان و یا انسان و فرشته نمیدیدند. این اشکال را قرآن پاسخ میدهد که چگونه این همترازی میان خدا و انسان با نزول از سویی و عروج از سوی دیگر تحقق یافته و انسان به مقامیمیرسد تا به این تناسب مرتبتی برای اتصال و ارتباط دست یابد.
اشکال دیگر از سوی دیگر پیش آمد. برخی پیامبران را آن چنان بالا بردند که حتی جای خدا نشست و از جرگه انسان و بشر بیرون رفت. از این رو قرآن از زبان پیامبران نقل کرد که من هم مانند شما بشرم. میخورم، میپوسم و مینوشم و ازدواج میکنم و... هم چنین قرآن تاکید میکند که ما از میان شما پیامبر برانگیختیم. هم از نظر زبان و هم رفتار و هم دارا بودن صفات متضاد و متناقض مثل شماست و درگیر با شیطان و هوا و هوس و ...
بنابراین آنان نیز میبایست تلاش میکردند تا خود را از شر شیطان حفظ کنند و مانند یونس و یا حضرت آدم گرفتار نشوند.
پس آنان نیز مانند هر انسان دیگری گرفتار شیطان و مسایلی از این دست و نیز گرفتار مشکلات مادی و روحی بوده اند. بچههایشان را از دست میدادند. زنانشان ناساگاری میکردند و یا در جرگه دشمنان قرار گرفته و به توطئه ضدشان اقدام میکردند. بچههایشان گمراه میشدند و دیگر بچه مثبت نبودند مانند پسر نوح.
خواندن و دانستن این مسایل نشان میدهد که آن پاکان هم مانند ما گرفتار بودند و ناچار تا با تلاش و کوشش مشکلات خود را حل و فصل کنند همین رفتار آنان است که ما به عنوان سیره میشناسیم. در قرآن بسیاری از این رفتارها پیامبران برای الگو و سرمشق گرفتن بیان شده است. در برخی موارد حتی نهی شده که از فلان رفتار پیامبری الگو گرفته شود. مثلا در باره حضرت ابراهیم این چنین آمده است که میتوانید وی را سرمشق در زندگی خود قرار دهید جز در مساله آمرزش برای سرپرستش که با آن که کافر بود آن حضرت برایش دعا کرد و از خدا آمرزش خواست. خداوند گفته است که این رفتار و عملش درست نبود.
درباره برخی دیگر مثل یونس که بدون اجازه از خدا مردمش را رها کرد تا دچار عذاب الهی شوند پرهیز داد. نمونه دیگری هم وجود دارد که از رفتار همین کسانی که ما از پاکان میدانیم پرهیز داده و یا اشکال کرده است.
البته در باره رفتار پیامبر (ص) و نیز معصومان(ع) یک دستور کلی آمده است که میتوان از همه آن سرمشق گرفت. حالا باید رفت به سبک و روش رفتاری آنان سرمشق گرفت بدون این که توجیه کنیم که کار پاکان را قیاس از خود مگیر.
---------------------------------------------------
سیره
نویسنده : منصوری::
85/2/13:: 6:54 عصر
سیره چیست و چرا این عنوان انتخاب شد؟
سیره به معنای صفات و خلق و خوی آدمیبه کار میرود. در قرآن این واژه به در یک جا به معنای حالت و وضعیت یک چیز به کار رفته است و خداوند بیان میدارد که ما او را به سیره نخستین آن بر میگردانیم .
به نظر راغب اصفهانی خلق در رابطه با سجایا و صفاتی که کار میرود که که با چشم سر قابل دیدن و ادرک است ولی سیره صفات و خو و منشی است که باید با چشم دل ادراک شود و در حقیقت تنها صاحبان بصیرت میتوانند آن را درک کنند.
فرهنگ فارسی سخن آن را به شرح حال و زندگی تعریف کرده است. برخی دیگر رفتار و منش و خلق و خوی کسی را به داستان نوشتن دانسته اند.
مرادم از سیره همان تاریخ است البته تاریخ عمومیمراد نیست بلکه تاریخ فردی و بیان حالات و رفتار و کردار فردی و اجتماعی است که میخواهم در این جا بنویسم البته تاریخ و سیره معصومان (ع) را نه تاریخ دیگران.
اما چرا میخواهم درباره آنها بنویسم. هدفم از آن تنها شناخت خودم و دوستان خواننده با این انسانهای کاملی است که به عنوان اسوه و نمونه عملی برای انسان مطرح شده اند. اما چرا درباره سیره و نه تاریخ آنها مینویسم چون میخواهم آنها را در رفتار فردی و اجتماعی شان بشناسم و ببینم در کجا میتوانم مانند آنها عمل کنم. تا فرد را نشاسم که نمیتوانم مانند آنان عمل و رفتار کنم.
اما چرا میخواهم مانند آنان عمل کنم ؟ مگر شارایط من و ایشان یکسان است ؟ آیا آنان در سرایط زمانی و مکانی من قرار دارند؟ مقتضیات مکانی و زمانی تغییر کرده است، آیا باز میتوان یک جور عمل کرد و مانند آنان رفتار نمود؟ غیر از اینها آیا آنان اصلا مثل من و تو بوده اند که بخواهیم مانند آنان عمل کنیم ؟ آنان معصوم و ...بوده اند و ما چنین نیستیم ؟ پس هیچ وجه مشترکی نیست تا این دانستهها دردی از ما دوا کنند.
باید بگویم کهآنان مثل ما بشر بوده اند و تنها به ایشان وحی شده بود. از سوی دیگر اگر نتوانیم مثل ایشان رفتار و عمل کنیم این چه نمونه و اسوه ای است که قابل این نیستند تا سرمشق قرار گیرند. سوم آن که همه شرایط به تمام و کمال تغییر نکرده است . در کلیات وجه مشترکی است که میتوان از آن بهره برد. به هر حال میتوان این کار را کرد و اگر این گونه نبود دستور به الگوگیری و پیروی از آنان لغو و بیهوده بود و میدانیم که خداوند حکیم و فرزانه است و دستور به لغو بیهوده نمیدهد.
اما چه نیازی است که اسوه داشته باشیم؟
انسان به هر حال تقلیدگر است و این یک امر فطری است و نمیتوان از آن گریخت. به هر حال انسان تقلید گر است و از این رو دنبال کسی میگردد تا از او تقلید کند. این فطرت در انسان است مانند فطرت پرستش . اگر خدا را نپرستد به سراغ چیز دیگری میرود تا این فطرت را آرام کند. چوب میپرسد و یا گاو و یا حتی فلان هنرپیشه و یا خواننده و یا حتی امضاییش را.
همین فطرت تقلید او را وادار میکند تا کسانی را سرمشق قرار دهد. اگر پیامبران و امامان سرمشقش نباشند میرود سراغ فلاتن خواننده و بازیگر و ...
از این رو میخواهم برای خودم سرمشق قرار دهم و برای این کار به سراغ کسانی میروم که خداوند آنان را الگو وسرمشق قرار داده اند. برای این که بتوانم الگو داشته باشم باید آنان را بشناسم و برای شناخت آنان باید از سیره آنان آگاه باشم . پس میروم سراغ سیره ایشان تا یه این هدفم برسم. شما هم میتوانید مرا در این کار یاری کنید و هر چه سیره از ایشان میشناسید در این جا بنویسید تا من و شما و دیگران از آن استفاده کنند.
به امید دیدار و مطالب شما. بنده خدا. انهم هم المنصورن
---------------------------------------------------
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
---------------------------------------------------